پنجشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۹

جواب به "وجود نداشتن آخرت و خدا غیر عادلانه است"

شرح سفسطه:
شما نگاه بکنید، مگر میشود آخرتی وجود نداشته باشد، یک شخصی مثل هیتلر و یا خمینی در این دنیا باعث کشته شدن هزاران نفر میشود و جنایات بسیار میکند و اگر آخرتی وجود نداشته باشد این شخص با آن انسانهای پاک و بیگناهی که به بشریت خدمت کرده و میکنند برابر میشود، این کاملا غیر عادلانه است! پس آخرتی باید وجود داشته باشد.

پاسخ:
این سفسطه توسط عوام و دین فروشان حرفه ای یعنی روحانیون (تاجران دینی) به کرار تکرار میشود و خیلی وقتها اولین چیزیست که بعد از انکار وجود خداوند توسط خداپرستان مطرح میشود، در این نوشتار تلاش بر این است که اشکال این استدلال خطا، مورد بررسی قرار گیرد و سفسطه آمیز بودن آن هویدا شود. بسیار جای شگفتی خواهد بود اگر کسی بتواند بهتر از این دچار مغلطه بشود.

این سفسطه مثل این میماند که وزیر کشاورزی یک کشور بگوید:
اگر امسال باران نیاید، خشکسالی روی میدهد و تمام محصولات کشاورزی ما از بین خواهد رفت و قحطی خواهد شد و ما نیازمند کمک کشورهای دیگر خواهیم بود و چون پول خرید محصولات کشاورزی آنها را نداریم نزدیک 50 میلیون نفر امسال در صورت بروز خشکسالی از گرسنگی خواهند مرد، و بعد از این عبارات نتیجه بگیرد، پس حتما امسال باران می آید! چون اگر باران نیاید وضعیت بسیار بدی روی خواهد داد!

در پاسخ به این پرسش از قول کریستفر هیچنز، میگویم که "کائنات به ما عدالت بدهکار نیست". موقعیت ما در مقابل جهان موقعیت دانش آموزی از هستی و کسب معرفت نسبت به آن است نه طراحی هستی و پدید آوردن حقایق! ما تنها میتوانیم با آنچه موجود است و وجود دارد رابطه معرفتی و ادراکی برقرار کنیم نه اینکه آنچه باید باشد یا بهتر است باشد و ایدآل هست را درست و محقق فرض کنیم! به عبارت دیگر ما تنها میتوانیم کاشف حقیقت باشیم و نه مخترع حقیقت! حقایق وجود دارند و ما باید آنها را کشف کنیم، ما حق نداریم حقیقتی را اختراع کنیم! حقایق پوشیده (Cover) است و ما باید آنرا کشف (Discover) کنیم و هیچ تضمینی در واقعیت وجود ندارد که جهان باید عادلانه باشد.
مسئله اینجاست که حتی اگر تمام این استدلال ها مبنی بر  اینکه اگر خدایی وجود نداشته باشد زندگی تیره و تار میشود (که ما دقیقا به برعکس آن اعتقاد داریم یعنی مذهب و دین را آلوده کننده ترین آسیب اجتماعی میدانیم) درست و منطقی از آب در بیایند هرگز صرف این استدلال سبب نمیشود که ما بتوانیم به این نتیجه برسیم که چون نباید اینگونه باشد باید خدایی را در نظر بگیریم، این یکنوع فرار کردن از واقعیات و پناه بردن به ماوراء طبیعیات مبهم و موهومی است که بشر برای فرار از حقیقت ساخته و پرداخته،  و این کار همان کاری که مذهبیون همواره انجام میدهند.
باید توجه داشت که یک انسان خردگرا و خردمند از میان نظریات و حقایق آنهایی را که منطقی تر، علمی تر و دقیق تر باشند انتخاب میکند نه آنهایی را که صرفا خوشگلتر و دلپسند تر هستند. به عبارت دیگر تلخ بودن یک واقعیت هرگز سبب نمیشود که آن واقعیت وجود نداشته باشد یا ما برای عدم وجود چنین واقعیتی بخواهیم دست به اختراع واقعیت های دیگری بزنیم، حقایق اختراع شده خرافه هستند!


منبع: www.zandiq.com

یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

این حصار فکر تو اندازه من نیست


با سلام به تمام دوستان و رفیقان.

من نویسنده وبلاگ سابق nihil.mihanblog.com هستم که متاسفانه گروه میهن بلاگ وبلاگم را حذف کرد و اکنون در این مکان با نام وبلاگ جدید، مطلب می نویسم.
خوشبختانه از وبلاگ قبلی فایل بک آپی گرفته بودم که الآن شما قادرید تمام مطالب وبلاگ قبلی را در این وبلاگ جدید مشاهده کنید.

به امید پیروزی خرد

اشوزرتشت


من برای نبرد با تاریکی شمشیر نمی کشم.
چراغ می افروزم.
اشوزرتشت


نظر حسین بن علی درباره ایرانی ها




"ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را به فروش رساند و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت."

کتاب «سفینه البحار و مدینه الحکام و الآثار» صفحه 164 نوشته شیخ عباس قمی


.......



در این خاک زرخیز ایران زمین

نبودند جز مردمی پاک دین 
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
چو مهر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان
همه بنده ناب یزدان پاک
همه دل پر از مهر این آب و خاک
پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نهاد
بزرگی به مردی و فرهنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود
کجا رفت آن دانش و هوش ما
که شد مهر میهن فراموش ما
که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان
چه کردیم کین گونه گشتیم خار؟
خرد را فکندیم این سان زکار
نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟
به یزدان که این کشور آباد بود
همه جای مردان آزاد بود
در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت
گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت
از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت
از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد
چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن
اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم


کسی می دونه شاعر این شعر کیست؟

من که هر جا خوندم نوشته بود از فردوسیه! ولی فکر نمی کنم، چون تو مجموعه اشعار این شاعر همچین شعری نیست. احتمالن این شعرو به فردوسی نسبت دادن ولی در کل شعر زیبایی ست.

هرگز نخواب کوروش - سیمین بهبهانی


دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد

بابا ستاره ای درهفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید، البرز لب فرو بست

حتا دل دماوند، آتش فشان ندارد

دیو سیاه دربند، آسان رهید و بگریخت

رستم در این هیاهو، گرز گران ندارد

روز وداع خورشید، زاینده رود خشکید

زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد

بر نام پارس دریا، نامی دگر نهادند

گویی که آرش ما، تیر و کمان ندارد

دریای مازنی ها، بر کام دیگران شد

نادر ز خاک برخیز، میهن جوان ندارد

دارا کجای کاری، دزدان سرزمینت

بر بیستون نویسند، دارا جهان ندارد

آییم به دادخواهی، فریادمان بلند است

اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد

سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی

اما صد آه و افسوس، شیر ژیان ندارد

کوآن حکیم توسی، شهنامه ای سراید

شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد

هرگز نخواب کوروش، ای نام آریایی

بی نام تو،وطن نیز نام و نشان ندارد



درباره دین و مذهب


حکیم عمر خیام:تا چند زنم به روی دریاها خشت / بیزار شدم ز بت پرستان کنشت / خیام که گفت دوزخی خواهد بود / که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت



 دکتر مسعود انصاری:دین و خرد همانند آتش و پنبه می باشند که هیچگاه با یکدیگر زندگی مسالمت آمیز نمی توانند داشته باشند. زیرا همانگونه که هرگاه آتش به پنبه برسد آن را به خاکستر تبدیل می کند، دین و ایمان نیزخرد، درایت و فهم انسان را نابود می کند.



 مهدی اخوان ثالث:ببین شب ها چه تاریک است زیر پرچم الله / ببین مردم چه بدبخت و تهی دستند حافظ جان /  همان اهریمن است الله و من درآن ندارم شک / گواهم ایزد و ایرانیان هستند حافظ جان / سلامی کن به خیام ابرمرد از من مزدک / بگو پستان در میخانه ها بستند حافظ جان



علی دشتی:اگر نیک بنگریم، تاریخ اسلام جز تاریخ رسیدن به قدرت نیست. تلاش مستمریست که ریاست طلبان در راه وصول به امارت و سلطنت بکار بسته اند و دیانت اسلام وسیله بوده است نه هدف.



ایرج میرزا:جز گوه و گند و کثافت چیزی / اندر این شهر ندیدم بنده / هر کجا شهر مسلمانان است / از گوه و گند بود آکنده



دکتر شجاع الدین شفا:1400 سال است اسلام ما اسلامی بوده که غیرمسلمانان را در حد نجاست بول و غائط قرار داده است و با اینهمه در پایان14 قرن، چنین برداشتی نامسلمانان را فرود نیاورده، فقط مسلمانان را به مذلت کنونی کشانده.



عبدالرحمان جامی:ای مغ بچه از مهر بده جام میم / کآمد ز نزاع سنی و شیعه قیم / گویند که جامیا چه مذهب داری / صد شکر که سگ سنی و خر شیعه نیم



سیامک ستوده:هرجا که پای استدلال عقلی و علمی لنگ بر می دارد، جا برای استدلال و منطق الهی باز می شود. به این معنا که هرجا ادعایی از لحاظ علمی و منطقی قابل اثبات نباشد، شخص مدعی ادعای خود را به کلام خدا نسبت می دهد و از آنجا که در منطق مذهب کلام خدا سوال بردار نیست،از این طریق قبول آن را برای همه اجباری و بی چون و چرا می کند.



 عبید زاکانی:جانا تو را هنوز بدین حسن و این جمال / نه وقت حج رسیده و نه روزه در خور است / گر در پی ثوابی و در بند آخرت / بشنو حدیث بنده که این رای بهتر است / بر ... من سوار شو از روی اعتقاد / کاین با هزار حج پیاده برابر است



میرزا آقاخان کرمانی:ای ایران …… همین بس که خدا و پیغمبر و جبرئیل و تمامی فرشتگان دست به هم دادند و قسم خوردند که ترا از تخت سعادت ونیکبختی و شوکت و شرافت فرود آرند و بر خاک مذلت و فقر و مسکنت به بدترین حال بنشانند.



ابوعلی سینا:کفری چو منی گزاف و آسان نبود / محکم تر از ایمان من ایمان نبود / در دهر چو من یکی و آن هم کافر / پس در همه دهر یک مسلمان نبود



صادق هدایت:معلوم است امروزه اگر کسی بطلان افسانه های مذهبی را ثابت نماید چندان کار مهمی نکرده است، زیرا از روی علوم خود به خود باطل شده است.



صائب تبریزی:مخور صائب فریب فضل از عمامه زاهد / که در گنبد ز بی مغزی صدا بسیار می‌پیچید / تا از این بعد چه از پرده برآید کامروز / دور پرواری عمامه و قطر شکم است / می ئی که اهل شعورند داغ تشنهآن / چرا کسی به فقیهان بی شعور دهـد؟



زکریای رازی:ادیان و مذاهب، علت اساسی جنگ ها و مخالفتبا اندیشه های فلسفی و تحقیقات علمی هستند. کتاب هایی که به نام مقدس آسمانی معروف اند، کتب خالی از ارزش و اعتباراند و آثار کسانی از قدما مانند افلاطون و ارسطو و سقراط خدمت مهم تر و مفیدتری به بشر کرده است.



سعیدی سیرجانی:خبر داری ای شیخ نادان که من / خدا ناشناسم خدا ناشناس / نه سربسته گویم در این ره سخن / نه از چوب تکفیر دارم هراس / زدم چون قـدم از عـدم در وجود / خدایت بـرم اعتباری نداشت / خدای تو ننگین و آلوده بود / پرستیدنـش افـتخاری نداشت / خدایی که جز درزبان عرب / به دیگر زبانی نفهمد کلام / نه پنهان نه سربسته گویم سخن / خدا نیست این جانور اژدهاست / مرنج از من ای شیخ نادان که من / خدا ناشناسم اگر این خداست



آله دالفک (ستار سلیمی):اسلام و تشیع جز بر پایه دروغ و نیرنگ و کشتار و تاراج پی ریزی نگردیده و این نام دستاویزی برای چاپش دارایی مردم از سوی تازه بدوران رسیدگان بوده است تا اندوخته های دیگران را زیر نام «الله» ساخت خویش بربایند.



 مولوی:گر به ریش و ... مردستی کسی / هر بزی را ریش و مو باشد بسی / مردی این مردیست نه ریش و ذکر / ورنه بودی شاه مردان ... خر / هین روش بگزین و ترک ریش کن / ترک این ما و من و تشویش کن



آرامش دوستدار:من اسلامی در همه سوی های درونی و برونی خود محکوم خدا و رسول اوست. چنین موجودی چون آزاد نیست، نه فقط در نهاد خودممنوع التفکر است، بلکه اساسا تفکر نمی شناسد.



سرمد کاشانی:سرمد تو حدیث کعبه و دیر مکن / در کوچه شک چو گمرهان سیر مکن / رو شیوه معرفت ز شیطان آموز / او را بپرست و طاعت غیر مکن



میرزا فتحعلی آخوندزاده:دین و ایمان با علم و حکمت متناقضند که هرگز در یک ذات جمع نمی توانند شد. اگر آدم دین و ایمان داشته باشد، عالم وحکیم شمرده نمی شود و اگر علم و حکمت داشته باشد، دین دار و مؤمن نخواهد بود.



ناصر خسرو:خدایا راست گویم فتنه از توست / ولی از ترس نتوانم چغیدن / تو گر خلقت نمودی بهر طاعت / چرا بایست شیطان آفریدن؟ / اگر بر نیک و بد قدرت ندادی / چرا بر نیک و بد باید رسیدن؟ / تو که ریگی به کفش خود نداری / چرا بایست شیطان آفریدن؟



دکتر احمد ایرانی:میزان علم و دانش و آگاهی مردم هر جامعه با میزان مذهبی بودن همان مردم نسبت معکوس دارد. هر اندازه مردم یک کشور باسوادتر، آگاه تر و تحصیل کرده تر باشند احساسات مذهبی در آنان کمتر و علاقه آنان به باورداشت های دین پایین تر است.



ادیب کرمانی:تا كی ز خم هوس شوی رنگارنگ / روزت شب اسلام و شبت شهر فرنگ / زین مذهب تردید به جایی نرسی / یا رومی روم باش یا زنگی زنگ



 سلمان رشدی:صریح و روشن بگویم، من مسلمان نیستم. من هیچوقت جرم ارتداد را نپذیرفته ام چون هیچگاه به عنوان یک انسان بالغ و عاقل در زندگى ام هیچ نوع اعتقاد دینى را به رسمیت نشناخته و اعلام نکرده ام. کسى نمى تواند نسبت به عقیده اى که هیچوقت نداشته، مرتد شود و بخاطر آن مجازات شود.



 صادق سرمد:بر بزرگان جمت اشکی نمیریزی ولی / در عزای تازیانت عیش عاشوراستی / بر ابومسلم نمیگریی که خنداندت ولی / در غم طفلان مسلم شیونت برپاستی / سد هزاران لاله از ایران زمین شد داغدار / تو هنوزت شیون از داغ دل لیلاستی / اینهمه سردار ملی غوطه زد در خاک و خون / باز چشمت اشک ریز اصغر و صغری ستی / گریه کن بر انقراض دولت ساسانیان / کاین مذلت ها همه برخاستی زآنجاستی / قرنها سعی تو در بیگاری بیگانه رفت / بر سرت بیگانه ز آنرو سرور و آقاستی



دکتر رضا آیرملو:در قرآن هیچ حکمی دایر به لزوم آزاد کردن برده یا علیه برده کردن انسان های آزاد وجود ندارد و هرجا که مسأله ای در این مورد پیش می آید، اصل برده داری و کنیزداری به عنوان سنت جاری و مناسباتی حلال و پذیرفته شده مورد مراجعه قرار می گیرد و در قرآن از برده وکنیز به عنوان اموال قابل خرید و فروش نام برده شده است.



ذبیح بهروز:ز توفیق اسلام و این رهبری / کنون از همه میخوری تو سری



سهراب سپهری:من به اندازه یک ابر دلم می گیرد وقتی از پنجره می بینم حوری، دختر بالغ همسایه، پای کمیاب ترین نارون روی زمین، فقه می خواند.



اسماعیل خویی:ای مسلمین بدانید اسلامتان همین است / آیین جور و جهل است دین نفاق و کین است /  اسلام دین زور است آیین مرگ و گور است / از لطف و مهر دور است با قهر و کین عجین است / کابوس خوف و خوناست افسانه اش فسون است / عفوش فسانه گون است ذاتش دروغگین است



 منوچهر جمالی:اسلام رحمانی، آیه اول از سوره غضب است.