یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

آیا حافظ در اواخر عمر خویش نیز مسلمان بود؟


محمد گلندام كه از شاگردان و مریدان حافظ بوده است و تمامی غزلیات وی را، او جمع آوری و نشر داده است ، در مقدمه غزلیات از حافظ به عنوان شهید یاد می كند كه در پی فتوای فقها به قتل رسیده است!!!


در كتاب عرفات العاشقین ، نوشته ی امیرتقی الدین ، می خوانیم:

آنگاه كه ماموران حكومت در پی فتوای فقها و حكم قوه ی قضاییه به خانه ی حافظ حمله نمودند تا وی را بازداشت نموده وبه قتل برسانند، بانوان خانه حافظ ، تمامی آثار و نوشته های وی را در چاه ریختند تا به دست ماموران نیفتد.
شمس الدین محمد حافظ شیرازی كه در كودكی قرآن را حفظ نموده بود ، لقب حافظ را مثل ده ها شخص دانستند و در این سن و سال تمامی قرآن را از بر می خواندند و به دیگران آموزش می دادند. حافظ در كودكی علاوه بر حفظ و آموزش قرآن ، در یك نانوا یی نیز كار می كرد و به كار خمیر گیری مشغول بود. حافظ از همان نوجوانی به عنوان رند شیراز معروف شد. و این به خاطر زیركی و باهوشی وی بود. رند در لغت به معنای زیرك، هوشیار ، آگاه به اسرار و واقف به علوم بسیار ، می باشد و نیز به كسی می گویند كه درونش پاك تر از ظاهرش باشد.

چنانچه برخی از مورخین نوشته اند و از غزلیات حافظ برداشت می شود ،حافظ در نوجوانی عاشق دختری به نام (( شاخ نبات )) می شود كه دختر پیش نماز محل بوده است. و در همین هنگامه عاشقی ، ذوق و شوق حافظ به غزل سرایی رشد می كند. ولی شوربختانه ملای محل ، دختر خود را عروس می كند. و حافظ در عشق نوجوانی خود شكست می خورد. از سویی دیگر استقبال مردم و خردمندان از غزلیات حافظ در سراسر جهان پارس زبان آن دوران از هند تا ایران و عراق موجب بروز حسادت ملا ها و فقها علیه حافظ می شود. و آنها را به جایی می كشاند تا از هر بیت و غزل ا و سندی بیابند برای محكوم كردن و تكفیر رند شیراز.

از سویی دیگر حافظ نیز بیش از پیش به نادانی، تزویر و بی مایه بودن افكار فقها پی میبرد و كم كم از آنها و اندیشه های آنها جدا می شود و در غزلیات خود به افشای آنها می پرداخت:

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم كه دگر گوش به تزویر كنم

حافظا می خور و رندی كن و خوش باش ولی
دام تزویر نكن چون دگران قرآن را

همانطور كه حافظ آرام آرام از افكار و عقاید فقها ی دوران خود جدا و دور می شد ، به سوی یك اندیشه ی جایگزین نیز نزدیك میشود ، و در سروده های خود اعتراف می كند كه در ابتدا از حقایق آگاه نبوده است تا اینكه در پی آشنایی با اندیشه های دیگر در معنی بر او گشوده می شود:

اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مكتب غم تو چنین نكته دان شدم

آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
كز ساكنان درگه (( پیر مغان)) شدم

در پی توطئه های ملایان ، بارها و بارها حافظ از شیراز رانده شد و او را تبعید نمودند:

گر ازین منزل غربت بسوی خانه روم
دگر آنجا كه روم عاقل و فرزانه روم

اما پس از بازگشت از تبعید ، باز اعترافات رند شیراز در غزل های وی متبلور میشود:

گر مسلمانی از این است كه حافظ دارد
وای اگراز پس امروز بود فردایی

(( مغ)) در لغت به انسان اوستایی ، و یا پیشوای آیین اوستا گفته می شود و پیر مغان به زرتشت نخستین و یا بزرگترین پیشوای آیین اوستا اطلاق می شود. حافظ در هنگامه ی پایانی عمر خود، بسیار به این مسئله كشیده می شود و در غزلیات بسیاری وفاداری خود را به پیر مغان و (( آیین مهر )) اعلام می كند:

جام می ، گیرم و از اهل ریا دور شوم
یعنی ازاهل جهان پاك دلی بگزینم

بر دلم گرد ستم هاست خدایا مپسند
كه مكدر شود آیینه ی (( مهر آیینم))

در این ابیات حافظ صریحا اعتراف می كند كه آیین ودین ا و میترایی یا همان آیین مهر است.

و اما اسناد میترایی بودن رند شیراز و پیرو (( آیین اوستا = پیر مغان )) بودن وی در لابه لای غزلیات او با صراحتی ویژه به چشم می خورد:

بنده ی پیر خراباتم كه لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست گاه نیست

چل سال پیش رفت كه من لاف می زنم
كز چاكران پیر مغان كمترین منم

منم كه گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیرمغان ورد صبحگاه من است

حافظ جناب پیر مغان جای دولت ست
من ترك خاكبوسی این در نمیكنم

گرمدد خواستم از پیرمغان عیب مكن
شیخ ما گفت كه در صومعه همت نبود
مرید پیرمغانم زمن مرنج ای شیخ
چرا كه وعده توكردی واو بجا آورد
و در جایی دیگر می گوید:

در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین كه چه نوری ز كجا میبینم

از آن به دیر مغانم عزیز می دارند
كه آتشی كه نمیرد همیشه در دل ماست
هرچند آیین اوستا یكی از چهار دینی ست كه قرآن مجبور به پذیرش آن گشته و پیروان این چهار آیین در ممالك اسلامی می بایست امنیت می داشتند ، اما بخشی از فقها و روحانیون همواره در طول تاریخ ، انسانهای آزاده و فرهیخته ی بسیاری را به جرم كفر و الحاد و ارتداد به قتل رسانده اند. حتی حافظ را كه طبق آیین اوستا خداپرست بوده است ، نیز شامل این اتهامات شده و چون بسیاری دیگر مانند سهروردی ، ابن مقفع ، حلاج و... در پی حكم روحانیون اسلامی به قتل رسیده است.

لعنت به قاتلین تو ای بزرگ مرد پارس!
منبع: www.goftomanedini.com

۲ نظر: