یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

بازگشت جاودان (بندهای پایانی پیشگفتار)

پیشگفتار  با والاترین اندیشه زرتشت  پایان می گیرد. اندیشه ای كه تنها آفرییندگان درك خواهند كرد و تنها ابر انسان ها می توانند پذیرای آن شوند. این اندیشه گوشه یی از آنچه را كه می تواند یك جهان بینی نو باشد به ما نشان می دهد ، جهان بینی یی كه دوآلیستی نیست، متافیزیك  نوینی كه موضوعش دیگر نمی تواند ‹‹آن سو›› و ‹‹ماورای›› امور عینی فیزیكی باشد، بلكه موضوعش همین جهان فیزیكی است كه آموزه ی ‹‹بازگشت جاودان[1]›› آن را از همه ی تراكم هستی شناسا نه یی برخوردار می كند كه ظاهراگویا دنیوی بودن اش باعث شده تا از آن محروم باشد، در عین حال پی می بریم كه عمل در گستره ی چنین جهانی چرا فرا انسانی است. 

پس از پیشگفتار نیز در بخش سوم گفتارهای زرتشت، بازگشت جاودان ، آموزش محوری و احتمالا كل فلسفه نیچه است. نیچه در شامگاه بتان می گوید: ‹‹او آخرین شاگرد دیونسیوس فیلسوف و استاد بازگشت جاودانه است.[2]›› نیچه خود ریشه این اندیشه را در هراكلیتوس می بیند. در آنك انسان، اندیشه بازگشت جاودان اساسی ترین برداشت زرتشت، و بیانگر عالی ترین قاعده ی ممكن بر ای تایید زندگی نشان داده می شود. [3] نیچه بر این باور بود كه زمان لا یتناهی است و هر چه وجود دارد، در یك گردش ادواری تكرار می شود و این عمل تا انتهای نا معلومی ادامه خواهد داشت.

این آموزه از دو نظر اهمیت دارد: نخست، به عنوان آموزش سرشت زمان و، دوم، به عنوان تجربه یی كه وحدت آفرینشگرانه ی همه چیزها، از جمله نیك و بد، را تایید می كند. آزمایش فكری بازگشت جاودان نه به معنای فرا گذشتن از انسانی بسیار انسانی، بل به معنای تعمیق آن است. ‹‹انسان›› و ‹‹ابرانسان›› در تقابل بنیادین باهم قرار ندارند. همان گونه كه ما در زندگی روزمره و عادی خود امر ‹‹فوق العاده›› را تجربه می كنیم، تجربه ی ابر انسان نیز از عوامل اساسی وجود انسان است. شاید ناسازه ی بزرگ بینش زرتشت درباره ی ابرانسان این باشد كه ما در آن به دنبال چیزی خیالی و ماندگار می گردیم. همان گونه كه نیچه در یادداشتی به تاریخ  3 – 1882 می گوید، برای گله ی انسانی تمام نشانه های ‹‹ابرانسان›› چون نشانه های بیماری یا دیوانگی ظاهر می شوند.

بازگشت جاودان به مفهوم بازگشت به همان صورت و در همان حال ‹‹بودن›› نیست بلكه ‹‹شدن›› و در مراتب شدن بازگشتن است، نه بازگشتن به همان چیزی كه بوده است، نه رجعت دوباره به همان صورت كه بوده است، بلكه بازگشت پس از پایان سیر دوره زیرین حلقه گردبادی صعود و تكامل به حلقه برین و بالایی است. ‹‹بازگشت جاودان›› عمق وفاداری نیچه به زمین را می رساند. اما آنچه كه او را عاصی می سازد، عناصر فاسد وانگلی موجود در زمین است و همینطور از احساس بزرگی اش كه نسبت به وضعیت موجود با چشم حقیرانه ای می نگرد و چون بر آن است تاانسان را ازین فراز بخشد تا پا بر این از این فراتر رود، احساس درد تمام وجودش را انباشته می سازد.

وفاداری نیچه به زمین امكان این امر را فراهم می سازد تا با وفاداری به زمین، از اغواگری ایده آلیست ها و ترفندهای شاعرانه عرفا، پیامبران وقدیسین، كه تحت لوای مفهوم ‹‹خدا›› و با خلق و آفرینش مداین كذایی و آرمان شهرها و جهان ‹‹اتوپیایی›› و با سود جوئی از ارزش های بالاتر و با ابداع مواعظ دهن پركن اخلاقی، كه زمین را پست و گناه آلود ساخته اند، بتوان در امان بود.

 


1-  Eternal Return  (بازگشت جاودان در برخی ترجمه ها،" بازگشت ابدی" نیز ترجمه شده است.)

2-  شامگاه بتان؛ ترجمه عبدالعلی دستغیب، نشر پرسش 1376، ‹‹آنچه من به پیشینیان مدیونم، پاره 5 ››

3-  ر.ك. آنك انسان؛ ترجمه رویا منجم، نشر مس1381، ‹‹چنین گفت زرتشت، 1››

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر