یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

مقدمه یی بر مطالعه آثار نیچه

فریفته نوع و سبك من شده ای،

و در پی من سفر می كنی؟

صادقانه به راه خود برو،

خواهی دید كه – آهسته، آهسته – از من پیروی می كنی!

برای فهم نظرات نیچه، شیوه ی نوشتن او و طرز بیان دیدگاه هایش (سبك او) همان قدر مهم است كه توجه به چیزی كه می گوید (محتوا). این امر، به ویژه با توجه به برداشت  نیچه از حقیقت، تاویل آثار او را با دشواری های عظیمی رو به رو می كند. مساله یی كه نیچه ما را به بررسی آن فرا می خواند این است كه آیا اصول موضوعه ی منطق به كار درك واقعیت می آیند یا این كه آن ها صرفا وسایلی هستند كه ما به كمكشان واقعیت (از جمله خود مفهوم «واقعیت») را می آفرینیم (خواست قدرت، 516). او می گوید، حقیقت چیزی نیست كه باید «یافته» یا «كشف» شود، بل چیزی است كه «باید آفریده شود و فرایندی را نامگذاری كند»؛ شناساندن حقیقت «نوعی تعیین فعالانه است و نه آگاه شدن از چیزی كه به خودی خود قطعی و تعیین شده است. واژه دیگری است برای خواست قدرت» (خواست قدرت، 552).

نیچه می گوید، آنچه كه باید بیشترین علاقه را در ما به وجود آورد این نیست كه آیا تفسیر ما از جهان، حقیقی است یا دروغین ( این را هرگز به طور مطلق نمی توان دانست)، بل این است كه آیا این تفسیر، خواست قدرت را برای نیرومندی و كنترل جهان پرورش می دهد، یا هرج و مرج و ناتوانی را. نیچه این نكته را درباره ی ارزش ها و احكام اخلاقی نیز صادق می داند. او می گوید، تحلیل ما درباره ی این ارزش ها و احكام باید نه بر «ادعای حقیقت داشتن » عرفی آن ها، بل بر این مساله تكیه كند كه آیا آن ها شكل های غنی، نیرومند و سرشار زندگی را منعكس می كنند یا شكل های ناتوان، فرسوده و تباهی آور را.

نیچه آثار خود را تحصیل شك، دل بری و بی باكی می نامید. او می گفت، اندیشه او درباره زندگی ممكن است نه تنها مایه ی تسلا  بل مایه گمراهی نیز باشد، اما سخن گفتن «غیر اخلاقی، فوق اخلاقی، به «فراسوی نیك و بد» رفتن» همین است (انسانی بسیار انسانی، پیشگفتار). او سپس می گوید، نوشته هایش برای برانگیختن مردم به واژگونی و ارزیابی دوباره ی همه ارزشها پیشین (نیك، بد، عادلانه، ناعادلانه و غیره) طرح شده اند. نیچه می پرسد آیا تجربه ی او از زندگی تنها تجربه شخصی اوست یا این كه معنای عام تری دارد (انسانی بسیار انسانی، بخش6). نیچه خود نمی تواند به  این پرسش پاسخ دهد. او در اوخر زندگی خود پی برد كه سرنوشت او این است كه «پس از مرگ به دنیا بیاید». فلسفه ی «فراسوی نیك و بد» او خطاب به شنونده ی ناشناسی است كه در آینده جای دارد، آینده یی كه او می تواند تنها آن را بشارت و پیش آگاهی دهد. یكی از معانی ابرانسان در آثار او همین است: آنانی كه از پسِ «انسان» می آیند هم آنان اند كه از پسِ (كه به معنی «برفرازِ»، «آن سویِ» و «فراسوییِ» نیز هست) نیچه می آیند.

اگر بدانیم نیچه كیست، می توانیم تعیین كنیم كه ما پیش از او آمده ایم یا پس از او، با او هستیم یا بر او. مهم ترین هدف فلسفه نیچه ایجاد خودسالاری در خوانندگان است. این كه او پیشگفتار آنك انسان را با پاره متن مهمی از چنین گفت زرتشت به پایان می برد، خالی از معنا نیست. زرتشت پس از تحمل ده سال تنهایی بر انسان فرود می آید تا معنی مرگ خدا را آموزش دهد. اما آنچه او می جوید نه پیرو و نه مرید بل همراه و همافرین است:

« شما آن گاه که مرا یافتید  هنوز خودرا نجسته بودید. مومنان همه چنین اند. ازین رو ایمان چنین کم بهاست.

اکنون به شما می گویم که مرا گم کنید وخود را بیابید.  وتنها آن گاه که همگان مرا انکار کردید،  نزد شما  باز خواهم آمد. »

نیچه خود بر این باور بود كه انسان های مدرن نمی توانند نوشته هایش را بفهمند، و او پیش از همه برای شنونده ی آینده و «پسا مدرن» می نویسد. برای مثال، در پیشگفتار تبارشناسی اخلاق می گوید برای فهم كار آمد آثار او لازم است كه خواننده در «هنر تاویل» «مهارت» داشته باشد. فراگیری این هنر به چیزی نیاز دارد كه انسان مدرن فاقد آن است: تامل. نیچه جایی دیگر نوشته بود كه بدترین خوانندگان آنان اند كه چون «سربازان غارتگر» عمل می كنند، یعنی از هر جا كه دستشان برسد تكه یی بر می دارند. راه مطالعه ی دقیق و انتقادی آثار او، دنبال كردن سیر اندیشه ی او و درك وظایفی است كه برای خود چون فیلسوف تعیین می كند.

خواندن آثار نیچه خطرات عظیمی دارد. در جریان این كار ممكن است به سلامت خود لطمه ی جدی وارد كنیم. همچنین ممكن است نظرات او را نادرست تعبیر كنیم و آن ها را خارج از متن بخوانیم. نیچه بر این دیدگاه خود درباره ی جهان كه هیچ «واقعیت در خود»ی وجود ندارد و تنها تفسیرهای این به اصطلاح واقعیت وجود دارد (فراسوی نیك و بد، 108) تاكیدی خاص داشت.

آنچه من در این یك سال در این مجموعه وبلاگ و اخیرا بحثهای گروه نیچه در یاهو، در پی آن بوده ام این است كه خوانندگان «هنر تاویل» را در خودشان بپرورانند (تا نه تنها معنی زندگی نیچه بل معنی زندگی خود را نیز رمز گشایی كنند) و تاویلی از آثار نیچه بیافرینند كه هم آموزنده و هم بر انگیزاننده باشد، تاویلی كه بتواند حق مطلب را در مورد مبارزه جویی او ادا كند. اریش هلر می نویسد نمونه ی نیچه چنان بی مانند و ترسناك است كه نمی توان از آن تقلید كرد، و با این همه چنان مهم است كه نادیده اش نیز نمی توان گرفت.
|+| 39 نظر
• احسان • دوشنبه یکم خرداد 1385 ؛ 1:38 بعد از ظهر
 ارزیابی دوباره ارزشها

شناخت و تفسیر هر اندیشه و صاحب آن، بسته به فرهنگی كه آن  اندیشه و فیلسوف را می پذیرد متفاوت  است. نیچه فیلسوفی است كه فراتر از هزاره ها و مرزها اندیشیده و خوانش های متعددی از او فراتر از موطن اصلی اش آلمان موجود است.اولین این خوانش ها در آلمان تحت تاثیر خواهرش الیزابت در پاره ای به تحریف انجامید كه بارزترین آن، تحریف اندیشه های نیچه توسط ناسیونال سوسیالیسم ها و نازی ها بود. در ایتالیا استقبال و درك نیچه عمیقا با اقدام و ویراستاری و نشر آثار نیچه توسط كولی و مونتیناری گره خورده و جنبه هایی از نوزایی نیچه ای در ایتالیا دیده می شود. در ایالات متحده آمریكا تصویری از نیچه پراگماتیك به چشم می خورد.

كتب راجع به نیچه كه در 1968 بیش از 4500 عنوان در تمام زبان ها وجود داشت، امروزه عملا خارج از شمار است. با یك جستجوی ساده در موتور جستجوی Google به بیش از 12 میلیون یافته و مقاله از نیچه و درباره نیچه می رسیم كه سهم خوانش های ایرانی و مقالات فارسی نیز در این بین چشمگیر است.

وبلاگ انسانی بسیار انسانی در آستانه یك سالگی خود قرار دارد، و در این یك سال سعی داشته با تكیه بر مستند ترین و قوی ترین خوانش ها و تفسیر ها سهمی در جهت شناساندن نیچه به ایرانیان داشته باشد. البته خوانندگان این وبلاگ باید بگویند كه چقدر در رسیدن به این مهم موفق بوده ام. بهر روی تلاش من در این مجموعه وبلاگ كه اخیرا در گروه نیچه در یاهو نیز ادامه پیدا كرده، صرفا شناساندن دقیق فیلسوفی بوده كه ایرانیان را راستگوترین و راست تیرانداز ترین قوم تاریخ می داند.

در ایران متاسفانه به دلیل مواردی كه خارج از بحث ماست تلاش دقیق و خالی از تعصب و غرض ورزی برای شناساندن نیچه نشده است و به جز ترجمه های دقیق استاد ارجمند «داریوش آشوری» و البته برخی دیگر از دوستان، مستندات دقیقی از آثار و اندیشه های نیچه در دسترس نیست.

متاسفانه عده ای روشنفكر نما، با پیراهن عثمان قرار دادن جمله «تنها آن گاه كه همگان مرا انكار كرده اید، نزد شما باز خواهم گشت» نیچه، سعی در تخریب تمام خوانش ها و تفسیر های نیچه داشته اند كه البته خود نیچه جواب این مگسان بازار را در چنین گفت زرتشت اینگونه می دهد:

«بنگرید این زایدان را! همیشه بیمار اند. زرداب خود را بالا می آورند و روزنامه اش می خوانند. یگدیگر را می بلعند، اما یكدیگر را نیز نمی توانند بگوارنند. بنگرید این زایدان را! هر چه بیش تر ثروت گرد می كنند مسكین تر می شوند. در پی قدرت اند، این ناتوانان، و نخست اهرم قدرت، پول بسیار![1]

با روان های تنگ شان به تو می اندیشند و همواره از تو اندیشناك اند! سرانجام اندیشیدن بسیار به هر چیز اندیشناكی است. با ستایش هاشان نیز وز-وزكنان گردت می گردند. اما ستایشگری شان نیز پیله كردن است و بس. اینان ستایشگران اند و لابه گران و دیگر هیچ.»[2]

یك سال با انسانی بسیار انسانی، با شما بودم و از نیچه گفتم و فلسفه او. در این یك سال سعی داشته ام صرفا دینی را كه به او به عنوان یك ایرانی احساس می كنم ادا كنم. نیچه برای ایرانیان كم نگذاشته است. توجه او به فرهنگ غنی و باستانی ما و همنشینی او با اشعار حافظ، مولوی و سعدی او را همیشه نزد ایرانیان محبوب نگاه خواهد داشت. امیدوارم كه كج فهمی و كج سلیقگی در تفسیر اندیشه های او، باعث نشود كه خوانش های غلطی از نیچه در ایران به جهانی كه امروزه برای او حق شهروندی در نظر می گیرد عرضه كنیم. اینك گاه ارزیابی دوباره همه ارزشها ست.

                                                                                                 احسان گزوكی

                                                                                                اردیبهشت 1385

1- چنین گفت زرتشت، ترجمه داریوش آشوری، چاپ پانزدهم – انتشارات آگه، گفتار درباره ی بت نو ص 62

2- چنین گفت زرتشت، ترجمه داریوش آشوری، چاپ پانزدهم – انتشارات آگه، گفتار درباره ی مگسان بازار ص 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر