یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

نیچه و تبارشناسی اخلاق

لاق آن گونه كه تا كنون فهمیده شده است – آن گونه كه سرانجام شوپنهاور آن را به عنوان «انكار خواست زندگی» فرمول بندی كرد- خود غریزه ی فساد است .... حكم محكومان است.

نیچه، غروب بت ها،

 «اخلاق همچون  ضد طبیعت»، 5

نیچه در زندگی نامه خود نوشت خود آنك انسان كه در پاییز 1888 نوشته شده است، درباره آثار خود  تامل و پیشرفتش را به سوی خویش باز بینی می كند، یعنی به این نكته می ا ندیشد كه او چگونه به آنچه او هست، نیچه آموزشگر، تبدیل شده است.  او آثار خود را به دو بخش متمایز تقسیم می كند، یك بخش آری گوی (آثار نوشته شده در فاصله 1878تا 1885) و یك بخش نه گوی (آثار نوشته شده پس از 1885). بخش نه گوی آثار او به ارزیابی دوباره همه ی ارزش ها، «جنگ بزرگ – زنده كردن روز تصمیم» مربوط می شود. آنچه نیچه فرا می گیرد، همان گونه كه او خود در آنك انسان می پذیرد این است كه برای تایید (آری گفتن) باید در عین حال نفی كرد (نه گفت): «نفی كردن، شرط آری گفتن است» (آنك انسان، «چرا من یك سرنوشتم»، پاره متن 4).

در مرز بین دو بخش آثار او، فراسوی نیك و بد، منتشر شده در 1885، قرار داردكه نیچه بعدها آن را « در اساس، نقد مدرنیته» توصیف كرد. در صفحه ی عنوان تبارشناسی اخلاق، نیچه به خوانندگان خود اطلاع می دهد كه این اثر در «تكمیل و توضیح»  فراسوی نیك و بد نوشته شده است. نیچه، در پاره متن آخر پیشگفتار تبارشناسی، می گوید اگر این كتاب «درك ناپذیر است و گوش ها را آزار می دهد»، تقصیر لزوما از او نیست، زیرا او می بایست فرض كند كه خواننده با نوشته های آغازین او آشناست. افزون بر این، او در پاره متن 3 پیشگفتار سرنخی برای چگونگی درك نوشته هایش به طور كلی به دست می دهد. نیچه در این جا نشان می دهد  كه تقسیم بندی آثارش در آنك انسان به عنوان نوشته های آری گوی و نه گوی، گمراه كننده و تا اندازه زیادی خودسرانه است. او می گوید درست آن است كه بگوییم تمام آثار یك فیلسوف از یك خاك می رویند: «اندیشه های ما، آری و نه گفتن های ما، و اگر و اما گفتن های ما، همه با همان ضرورتی از درون ما رشد می كنند كه میوه از دل درخت- به هم مر بوط و با هم خویشاوندند، و همه از یك اراده، یك وضع جسمانی، یك خاك، و یك خورشید نشان دارند».

تبارشناسی اخلاق از سه مقاله تشكیل می شود، كه نیچه، در آنك انسان می گوید، بیانگر «سه بررسی مقدماتی تعیین كننده  ی یك روانشناس برای ارزیابی دوباره همه ارزش ها» است. پژوهش   نخست به ردیابی زایش مسیحیت  از دل «روحیه بیزاری»می پردازد؛ پژوهش دوم نوعی «روانشناسی وجدان» به دست می دهد، كه در آن منظور از «وجدان» نه ندای خدا در انسان بل غریزه ی بیرحمی است كه پس از سركوب شدن درونی شده است؛ پژوهش سوم و آخر به معنی آرمان های زاهدانه می پردازد، و به ویژه این نكته را بررسی می كند كه چگونه آرمان «كشیش» قدرت بزرگ خود را بر بشریت به دست می آورد.

هدف تبارشناسی اخلاق این است كه، با عریان كردن خواست قدرتی كه در پس طرح ارزش های اخلاقی نهفته است، و با ردیابی خاستگاه و تبار ارزش ها، زیر پای ادعاهای جهان گرایانه و انسان باورانه ها ی ارزش های اخلاقی را خالی كند. تبارشناسی، كار انتقادی مهمی است، زیرا نشان می دهد كه تمام ارزش ها و آرمان ها فراورده های  تغییر و تحول تاریخی هستند. هر مفهومی، هر شوری و هر احساسی تاریخ دارد[1]. بدین سان، هیچ چیزی ثابت و تغییر ناپذیر نیست؛ هر آنچه كه وجود دارد، از جمله نهادهای قانونی، رسوم اجتماعی، و مفاهیم اخلاقی، تحول پیدا كرده و فراورده ی شكل خاصی از خواست قدرت است. نیچه با تحلیل «خاستگاه ها» می خواهد نشان دهد كه در آغاز پیدایش چیزها، ستیزه، مبارزه و جدال وجود داشته است. اهداف نیچه در بازسازی گذشته، اهداف عملی هستند. او می خواهد با پیشداوری های عصر كنونی كه تفسیری را بر گذشته تحمیل می كنند تا برای ارزش های دمكراتیك و نوع دوستانه ی خود پشتوانه به دست آورند، مقابله كند.

در «تبارشناسی اخلاق[2]»، نیچه در مقاله ی اول توجه خود را بر مفهوم «خود» متمركز می كند، برداشت های اشرافی و مسیحی از كنش انسانی را در مقابل هم قرار می دهد، و لحظه یی را كه مفهوم «خود» چون چیزی جدا از طبیعت و تاریخ به تصور در می آید، شناسایی می كند. در مقاله ی دوم، هدف او نشان دادن جد اشرافی مفاهیم قانون و عدالت است تا دیدگاه «واكنشگرانه»یی را كه خاستگاه این مفاهیم را نیازهای جمعی افراد ضعیف و بی امنیت می داند، به مبارزه فرا خواند. نیچه  با نشان دادن این نكته كه اخلاق تاریخ دارد، و انواع متفاوتی از اخلاق وجود دارند، می خواهد ما را متقاعد كند كه هیچ اخلاق واحد و جهانشمولی كه برای همه نوع انسان ها اعتبار داشته باشد، وجود ندارد. امروز اخلاق گله یی- حیوانی بر ما حاكم است كه از پذیرش این نكته سرباز می زند كه خود تنها یك چشم انداز خاص و جزیی درباره جهان است. سروری این نوع اخلاق است كه او می خواهد به مبارزه فرا خواند.

بنابراین، نیچه تاریخ را در خدمت منافع عملی به كار می گیرد: تاویل همچون تغییر شكل. اما اهمیت كتاب به اهداف اشرافی اعلام شده در آن منحصر نمی شود. این اثر كوششی اصیل و بر انگیزاننده برای نشان دادن این نكته است كه مفاهیم اخلاقی و حقوقی تاریخ دارند. نیچه به ما می گوید تقریبا هر چیزی كه وجود دارد در معرض تاویل است؛ زندگی خود چیزی نیست جز ستیزه و جدال ارزش ها و مبارزه برای تاویل اندیشه ها و آرمان ها. «تبارشناسی»، ستیزه را در «هنر تاویل» نشان می دهد.




1- در این مورد نگاه كنیدبه :                   Michel Foucault's now classic essay, 'Nietzsche, Genealogy, and History'

این مقاله فوكو، به رغم برخی نكات هوشمندانه، بیشتر درباره ی برداشت فوكو از تاریخ سخن می گوید تا برداشت نیچه.

2- تبارشناسی اخلاق، ترجمه داریوش آشوری، انتشارات آگاه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر