یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

نیچه و نیهیلیسم

مفاهیمی كه نیچه به دلیل وجود آنها امروزه هنوز محبوبیت دارد، شاید همان مفاهیمی باشند كه در تصویر عمومی ارائه شده از نیچه، بدترین آوازه را دارند: ‹‹نیهیلیسم[1]››، ‹‹ابرانسان››  و ‹‹اراده معطوف به قدرت››. در جهان پست مدرن ما كه جهان ارتباطات است و به نامتناسب ترین اصطلاح ممكن یعنی ‹‹عصر نمونه›› شهرت یافته، در این آشفته بازار بابل گونه زبان ها و جهان بینی ها، ما باید مفسری خلاق باشیم یا در غیر این صورت، بنا به گفته نیچه، نیست و نابود می شویم و در گروه‹‹ شكست خوردگان›› قرار می گیریم.

آنچه نیچه ‹‹نیهیلیسم›› می نامیدـكه این روزها پاسداران ارزش ها، چنین خوار می شمارندش ـچیزی نیست مگر همین جهان چند فرهنگی كه در آن می زییم. پایان یك ایدئولوژی واحد، همزمان به معنای پیروی ایدئولوژی های متعدد و تفسیرهای چندگانه از جهان ماست: از آنجا كه این تفسیر ها در مقام توصیفاتی رازگشایانه شمرده می شوند، فرد امروزی باید در میان آنها به گزینشی آگاهانه بپردازد.

این جهان، ‹‹نیهیلیسم اروپایی›› است كه نیچه در آثار ناتمام بر جای مانده اش مربوط به تابستان سال 1886 از آن سخن می گوید.  در این جهان، آن كسی به نابودی می رود كه نتواند به ‹‹مفسر››ی خود مختار بدل شود. آنگاه است كه او دیگر نه در مقام شخص، بلكه در مقام عدد یا رقمی آماری خواهد زیست.



در کتاب حکمت شادان ،نیچه باجملاتی کوتاه مطالبی رو درباره پوچی و هدف در جهان بیان میکنه .الان دقیقاً جملاتش رو یادم نیست ، ولی حتماً براتون خواهم نوشت .


در این جملات گفته میشه که، اصولا زمانی پوچی برای چیزی معنا پیدا میکند که بیایم برای آن ، هدفی تعریف کنیم .و اگر بدانیم هدفی در کار نیست، به پوچی هم نخواهیم رسید .

به راستی ، میتوان گفت که هدفمند زیستن ، زایده ترس بشر از این است که حتی برای لحظه ای بیندیشد که زندگی او پوچ است .


اگر ما پوچ بودن زندگی را با تمام وجود بپذیریم و آنگاه ، پس از هضم این حقیقت ، که هضم آن کار هر کس نیست ،به تمامی زندگی کنیم ،آن زمان است که میتوانیم شایسته ی همراهی با طبیعت و جهان گردیم ، و شایسته ی زندگی با آنها ...


آری .ما باید به تمامی زندگی کنیم ، وعلم به اینکه زندگی پوچ است ، و عقیده بر این حقیقت ،جرم نیست. جرم این است که به خاطرترس از رسیدن به پوچی ، هدفی برای زندگی تعریف کنیم ، و آنگاه که به این اهداف نرسیدیم ،زمین و زمان را به پای میز محاکمه بکشانیم .جرم این است که ندانیم زندگی خیلی ساده تر از اینهاست که ما فکر میکنیم .


و در پایان، شایان ذکر است که بدانیم که تنها موجوداتی که در این جهان حق اعتراض به پوچی این جهان را دارند ، همانا گیاهان هستند .گیاهانی که هر سال نظاره گر چهار فصل در زندگیشان هستند .باغی که امسال خزان دیده است ،و به دنبال آن زمستان ... ، باز در بهار پر از گل میشود .


به راستی چه تعداد از ما انسانها این همه شعور و فهم و استقامت طبیعت را داریم ؟ طبیعتی که برایش هدف هیچ گاه تعریف نشده !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر