یکشنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۹

نیچه، زنان و فمینیسم

اگر نیچه را منبع بعیدی برای لیبرالیسم رادیكال شده در نظر بگیریم، آنگاه منبع بودن او را برای فمینیسم رادیكال شده به مراتب باید بعید تر بدانیم. با این همه، در سال های اخیر در برخی جاها آثار او را در این جهت تفسیر و از او به عنوان فیلسوفی زن ستیز یاد می كنند.

دیدگاه های نیچه در باره ی ‹‹زن›› هم متنوع اند هم پیچیده. نمی توان ‹‹فلسفه ی زن›› منسجمی از آن ها بیرون كشید. این دیدگاه ها، گرایش ها و پیشداوری های متناقضی را نشان می دهند كه در آن ها او، هم جنسیت زنانه را چون چیزی نیرومند و واژگون ساز می ستاید و هم، آنگاه كه این جنسیت از وظایف اجتماعی بچه داری و مادری جدا می شود، از آن می هراسد. به نظر نیچه، اندیشه های مدرن درباره ی جامعه و سیاست، انحطاط تفكر مارا درباره ی نقش ها و وظایف مردان و زنان سبب شده اند.  زنان مدرن به مبارزه برای ‹‹حقوق برابر››تشویق می شوند، اما این مبارزه، در صورت توفیق، به زوال تدریجی نفوذ و قدرت زنان خواهد انجامید.

به نظر نیچه، یكی از خطرهای بزرگ جنبش زنان این است كه با كوشش برای روشن كردن زنان نسبت به زنانگی خود به آنان یاد می دهد كه ترس از مردان را از یاد ببرند. او می گوید، با این كار، زن از زنانه ترین غرایز خود دور می شود[1]. نیچه می پرسد چرا زنان باید بخواهند مثل مردان شوند، در حالی كه ‹‹سنجیدگی و هنر›› زن در دلربایی، شوخ وشنگی، و  سبكسری است؟ چرا آنان باید به دنبال كشف ‹‹حقیقت›› زن باشند، در حالیكه هنر بزرگ او دروغگویی و مهم ترین مساله مورد علاقه اش ‹‹سرو وضع و زیبایی›› است[2]؟ نیچه می گوید، برخلاف ‹‹اندیشه های مدرن›› درباره ی زن و مرد، آموزش واقعی در مورد رابطه ی جنس ها را باید در فرهنگ های شرقی یافت. نیچه در زنان ‹‹حماقت مردانه›› یی را می بیند كه تنها می تواند تباهی زن را در پی داشته باشد. هیچ گونه ‹‹قرارداد اجتماعی›› نمی تواند نابرابری زن و مرد و بی عدالتی لازم در رابطه ی آن ها را از میان بر دارد.

نیچه هویت های زن و مرد را با نگرشی واقعی بررسی می كند، مانند هنگامی كه در پاره متن 131 فراسوی نیك و بد، می گوید مرد و زن هر دو خود را در مورد یكدیگر فریب می دهند، زیرا آنچه برای آنان گرامی و قابل احترام است، تنها آرمان های خودشان است. از همین روست كه مرد زن را آرام و مطیع می خواهد، حال آنكه زن ‹‹ ذاتا ناآرام››و ‹‹وحشی›› است. نیچه همچنین مسیحیت را كه از بنیادهای زندگی نفرت دارد و از این رو مسایل جنسی را ناپاك و كثیف می داند، (رویكرد مشابهی را در ادیان توحیدی مثل اسلام و یهودیت نیز می توان دید) به گونه یی مثبت به مبارزه می خواند[3].

آنچه نیچه در زن می خواهد آفرییندگی است، و از اینرو زن را مادر ابرانسان می دانند:

در مرد راستین كودكی پنهان است كه خوش دارد بازی كند. بیایید ای زنان و كودك را در مرد بیابید! زن بازیچه ای باد پاك و ظریف، همچون گوهری، رخشان از فضیلت های جهانی كه هنوز در كار نیست. در عشق تان فروز ستاره فروزان باد! وامیدتان این باد: ‹‹بادا كه ابر انسان را بزایم!››


1-   فراسوی نیك و بد، پاره ی 239

2-  فراسوی نیك و بد، پاره ی 232

3- شامگاه بتان، آنچه من به متفكران باستانم مدیونم، 4

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر